زندگی نامه ی رپی بهرام از زبان خودش


  •  کاغذ رکوردز
  • دیوار رکوردز
  • />

PaYeDaR Ta PaYe DaR


درباره وبلاگ

با درود فراوان خدمت یکایک شما دوستای گلم.

موضوعات

آرشيو مطالب

نويسندگان

پيغام مدير
به وبلاگ شبـــا بــیدار تــا خــوده پــنج شــب . . . خوش آمديد ...
زندگی نامه ی رپی بهرام از زبان خودش

 

شاید این بار هزارم باشه که دارم ماجرای خودم رو می گم .

 

ماجرایی که یا بهتره بگیم ماجراهایی که نا خواسته و خواسته برام اتفاق افتاد . اگه بخوام از بچگیم بگم حوصله ی همه سر میره . چون تقریبا بچگیامون مثل همدیگست . بازی و درس و آرزوهای بزرگ و نشدنی .

 

ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم و تنها نگرانیمون این بود که ماشین کنترلیمون رو ندزدند یا اگه دختر بودیم عروسکامون رو صاحب نشند .

 

واقعا چی میشد اگه اینجوری بود ؟

 

دیدید ؟! هنوزم بچه ام . آرزوی نشدنی .

 

اما چی کار کنیم ؟ ما فقط یه بازی هستیم . زندگیمونم آتاریه . و خدا هم کسیه که داره بازی میکنه . واسه همینه که می گیم هر چی خدا بخواد همونه .

 

اما خدا این بازی رو حرفه ایه . موضوع اینه که توی بعضی از بازی ها خیلی زود می رسه به مرحله ی آخر و توی بعضی از بازی ها خیلی دیر .

 

اما اینو بدونید بالاخره مرحله ی آخر می رسه و بازی تموم میشه و خدا میره سراغ یه بازی دیگه (یعنی عمر یک نفر دیگه) .

 

مواظب باشید شاید مراحل شما هم زود تموم بشه . ای کاش من تک مرحله ای بودم .

 

اما انگار ...

 

بی خیال

 

تا اونجایی که یادم میاد همیشه با بچه های فامیل مقایسه می شدم . توی همه چی انگار من آدم بده بودم .

 

حتی از نظر درسی هم از کل بچه های فامیل تنبل تر بودم .

 

هیچ وقت رنگ نمره ی بیست رو ندیدم حتی کلاس اول ابتدایی !!!

 

یه خورده بریم جلوتر  .

 

اول راهنمایی که بودم پدرم سوپر مارکت زد . اما ور شکست شد و مجبور شدیم بریم توی یکی از شهرستان های مذخرف زنجان به نام خرم دره . و من دوم راهنمایی رو کنار یک مشت آدم های بی فرهنگ و آدم ندیده و بی شعور زندگی کردم . خیلی اذیت شدم . خیلی آسیب دیدم . بدترین سال عمرم بود .

 

تا این که دوباره برگشتیم تهران .

 

سوم راهنمایی در تهران گذشت .

 

یادم میاد اون موقع یه همکلاسی داشتم به نام  "سینا پور سرخ"  .  پسر خوبی بود . تقریبا با هم صمیمی بودم  . سینا برادری به نام سامان داشت که توی کار موسیقی بود . منم اون موقع آهنگ زیاد گوش میدادم . معمولا کامران هومن و ابی و لیلا فروهر و محسن یگانه و ... گوش می دادم .

 

سینا هم چند تا آهنگ خونده بود . اما وقتی آهنگاشو برامون می ذاشت هیچی نمی فهمیدیم . آهنگ یه چیزی می زد و سینا یه چیز دیگه توی آهنگ می خوند . بیشتر شبیه به صحبت کردن بود تا شعر خوندن . اما کم کم داشت از این مدل خوندن که اسمش  "رپ"  بود خوشم میومد . انگار یه شباهت هایی بین آهنگ و چیزی که سینا می خوند پیدا کرده بودم . شباهت های فوق العاده عجیب و کاملا دقیق . خیلی دوست داشتم اونجایی که سینا آهنگاشو می خوند ببینم . یه روز منو برد اونجا .

 

عجب جای عجیبی بود . هفت تا اطاق بود که دو تاشونو اون روز سینا استفاده کرد . داداش سینا نشسته بود توی یه اطاق پای کامپیوتر و چند تا دم و دستگاه . سینا هم توی یه اطاق دیگه وایساده بود و البته میکروفن هم جلوش بود . یه میکروفن عجیبی بود . یه سری چیزا بهش وصل بود . یه چیز گرد هم شبیه به شوله پخش کن گاز به میکروفن وصل بود . و جالب تر از همه این که سینا و سامان از طریق شیشه ای که بین اطاقشون بود هم دیگه رو میدیدند .

 

من دهنم وا مونده بود . کارشون که تموم شد . با سینا راهی مدرسه شدیم . توی راه از سینا پرسیدم اینجا دیگه چه جور جایی بود ؟ و سینا هم بهم گفت که اسم اینجور کارگاه ها  "استودیو"  هست . جایی که روی صدا کار می کنند و آهنگ ها رو ظبت می کنند .

 

پرسیدم پس چرا کسی تو و داداشتو نمی شناسه ؟ سینا بهم گفت اووووووو... پسر فکر کردی فقط من و داداشمیم ؟! حد اقل بیست هزار نفر خواننده ی این مدلی توی خود ایران داریم . من که داشتم از تعجب شاخ در میووردم . از سینا پرسیدم یعنی همه ی این بیست هزار نفر هم مثل شما ها می خونند ؟ گفت : آره .

 

بهش گفتم این مدلی که شما می خونید مثل کامران و هومن و شهرام سولتی و هنگامه و ... نیست . پس اسم چیزی که می خونید چیه ؟ سینا گفت چیزی که ما می خونیم بهش میگند  "رپ"  .

 

خلاصه سرتون رو درد نیارم .

 

انگار هر چی میگذشت از این سبک موسیقی یعنی رپ بیشتر خوشم میومد . و از سختی هاش و هنر های دشوارش و انواع مختلفش با خبر می شدم . یه روز سینا گفت الان مد شده رپ خون ها برای خودشون یه اسم هنری میذارند . خلاصه سینا که در زمان بچه گیاش به آدم ها و چیزهای قدرتمند و ترسناک می گفته  "نرگال"  اسم هنریشو میذاره نرگال . مثل ما که به دزد می گفتیم لو لو یا مثلا به سوسک می گفتیم جو جو . البته نمی دونم رو چه حصابی می گفت نرگال و اصلا نرگال یعنی چی .

 

و برادرش سامان هم اسم خودشو گذاشته بود  "فینچر"  .

 

فینچر اسم با وفا ترین نوکر رضا شاه بود .

 

 بگذریم .

 

دیگه کم کم داشت تابستون میشد و سه ماه تعطیلی ما البته با 7 تا تجدیدی شروع شد .

 

درس که نمی خوندیم . حوصله ی منم بد جور سر می رفت . بابامم توری تربیتم کرده بود که اجازه نداشتم دست توی دماغم کنم !!!

 

یه روز تابستون سینا بهم زنگ زد و گفت میخواد یه آهنگ با یه رپ خون بخونه سینا که می دونست من عاشق موسیقی رپ شدم از من خواست بیام تماشا . منم رفتم .

 

وقتی رسیدیم استودیو من که رپر ها رو نمیشناختم . به سینا گفتم این پسره کیه که میخوای باهاش بخونی ؟ بهم گفت رییس رپ خون های مشهده (رییس گروه 051)

 

مثل اینکه اسمش حسین بود اسم هنریشم ابلیس بود . اون پسره که اسمش حسین ابلیس بود خیلی قشنگ تر و بهتر از سینا می خوند . معلوم بود اینکارست .

 

از اون به بعد سینا چند بار دیگه هم منو برد استودیو برای تماشا .

 

سینا به منم یاد داده بود که چطوری باید رپ خوند یک سری بعد از کلی تمرین منو برد استودیو و گیر داد که تو هم باید بخونی منم که خب خیلی حالیم نبود از این حرفا گذشته روم نمی شد جلو چند نفر پسر دختر آهنگ بخونم . خلاصه با هزار بدبختی خوندم . اما بعد از این که آهنگی که خونده بودم آماده شد فهمیدم که صدام افتضاح خرابه و به درد نمی خوره . خیلی حیف شد چون واقعا ار رپ خوشم اومده بود و دلم می خواست یه جوری با رپ مرتبط باشم .

 

اما صداشو نداشتم . چند روزی گذشت که توی مدرسه در امتهانات تجدیدی سینا رو دیدم .

 

دوباره منو برد استودیو برای تماشا . اما این بار خودشم برای تماشا اومده بود . یه مرد با سبیل های مردونه و موهای نمره دو که اصلا به تیپ و قیافش نمی خورد این کاره باشه اومده بود اونجا (سروش هیچکس).

 

اصلا به قیافش نمی خورد ولی خیلی مهربون بود . سینا بهم گفت اون همه کارست . از سینا آروم پرسیدم یعنی از وزارت ارشاد اومده ؟ واسه مجوز ؟ سینا نزدیک بود از خنده قش کنه بهم گفت نه بابا وزارت ارشاد خر کیه ؟ مجوز کدومه .

 

بهم گفت اسم این آقا سروشه کسی که خودش یه سبک به نام  "رپ فارسی"  اختراع کرده .

 

خلاصه وقتی ایشون یعنی همون آقا سروش رفت توی اطاق میکروفن یا همون  "فون روم"  و شروع کرد به خوندن دهنم وا مونده بود . صداش مثل اگزوز فراری بود !!! اما با همین صدای خش دار و عجیب چیزایی که می خوند واضح و سریح بود بدون سانسور و بدون خجالت و بدون ترس . و کاملا حرفه ای .

 

وقتی اون روز خوندنش تموم شد سینا منو برد پیشش و به همدیگه معرفیمون کرد .

 

سروش وقتی علاقه ی منو به رپ دید . روی صدام کار کرد اما بی فایده بود . با لحن فوق العاده مهربونش و با طبع شوخش بهم گفت : اگه انقدر رپ رو دوست داری می تونی بدون این که بخونی توی رپ باشی .

 

منم پرسیدم : چه جوری ؟

 

اونم گفت : صبر کن بابایی الان ردیفت می کنم !!!

 

تکه کلامش  "بابایی"  بود . خیلی آدم خاکی و مهربونی بود . جوری باهام رفتار می کرد که احساس می کردم یه عمره همدیگه رو می شناسیم . زنگ زد به یه نفر هم سن و سال خودم به نام  "مهدیار"  . سروش به مهدیار گفت که بیاد استودیو و مهدیار هم اومد . مهدیار آهنگ ساز بود . و قرار شد که بهم آهنگ سازی یاد بده . یه مدت روم کار کرد . آهنگ سازی رو در حد فوق العاده ضعیف یاد گرفتم !!!

 

مهدیار هم که مثل سروش آدم خاکی ای بود بهم گفت : داداشی تو بیخیال آهنگ سازی بشو

 

بشین شعر بنویس بده بروبچ بخونند . فقط حواست باشه قافیه ها درست و حسابی باشه ها می خوام بترکونیا

 

اون روز قلم و خودکار گرفتم دستم و توی گوشم پنبه گذاشتم که حواسم پرت نشه . سه یا چهار ساعت فشرده مخمو گذاشتم پای شعر . و عاقبت یه شعر گفتم که خودم توی کف موندم . شعری که گفتم توسط افرادی عجق وجق با قیافه های عجق وجق خونده شد . اسماشونم  "امیر معروف به تتلو"  و  "حسین معروف به تهی"  و  "رضا معروف به پیشرو"  و  "روزبه قائم"  بود .

 

اون شعری که گفتم انقدر قشنگ از آب در اومد که همه ی اون رپر های عجق وجق ازم خوششون اومد .

 

قشنگی اون آهنگ اونقدر زیاد بود که باعث شد یک کمپانی خرج بده تا ویدیو از همون آهنگ بسازند و شعر من اولین کلیپ تصویری رپ فارسی شد . البته این ویدیو مدت زیادی در آرشیو و انتظار پخش ماند .

 

باورتون میشه ؟ کسی که هیچی نبود یه چیزی شد !!!

 

دیگه از میلاد به آقا میلاد تبدیل شده بودم .

 

از اون به بعد شعر های زیادی نوشتم و رپر های زیادی خوندند . و در آخر هم شدم  "شاعر رسمی گروه 021"  (گروه 021 بزرگ ترین گروه رپ فارسی بود که سروش رهبریش می کرد) .

 

مدتی بعد از سینا پرسیدم این سروش اسم هنری نداره ؟ سینا گفت چرا داره خوبشم داره . پرسیدم چیه ؟ گفت  "هیچ کس"  . حاج و واج موندم . هیچ کس کلمه ایه که به ظاهر ساده و بی معنیه اما در باطن پیچیده و پر از معنیه .

 

معنی و در واقع تفسیر هنری  "هیچ کس"  اینه :

 

هیچکس یعنی کسی که خیلی خیلی فروتنه و سر به زیری رو به حد انفجار رسونده . و اعتقاد داره که خاک پای مردمه و خودش کسی نیست . آخه آدم تا این حد انسان ؟!

 

یه روز قاطی کردم و زد به سرم و با خودم گفتم منم باید بخونم . باید بتونم صدامو درست کنم . من باید بخونم ...

 

یک سال تموم روی صدام کار کردم و تونستم به شکل خیلی سختی صدامو موقع خوندن تغییر بدم . از صدای افتضاحم یک صدای خوب و تمیز و واضح ساختم . اسم صدامو گذاشتم  "بهرام"  . وقتی به سروش خبر دادم که تونستم صدامو به طور ثابت تغییر بدم و درست بخونم خیلی خوشحال شد . و یک سال تمام کمکم کرد تا فوت و فن این راه رو یاد بگیرم . خیلی خون دل خورد و تلاش کرد تا صدای بهرام منو بهتر کنه و موفق هم شد .

 

دیگه میلاد وجود نداشت اسم من دیگه بهرام بود . از اون به بعد من به خودم اسم هنری  "بهرام"   دادم .

 

هم با معنی بود هم ایرانی .

 

 از سال 1380 تا سال 1383 تمرین کردم و جون کندم تا بتونم بهرام بشم و البته آقا سروش هم سر تمرین من پیر شد تا من رپر (رپ خون) شدم . و البته چند تا آهنگ کوچولو هم خوندم که همش بیشتر جنبه ی تمرین داشت و بلا فاصله نابودشون می کردم . خلاصه روز ها گذشت تا عاقبت سال 1383 اولین آلبومم رو روانه ی بازار و دست مردم کردم . اسم آلبومم رو گذاشتم  "بهرام"  !!!

 

واسه کسانی که رپ گوش میدادند خیلی جالب بود . چون اسم آلبوم با اسم خواننده یکی بود .

 

( آلبوم  "بهرام"  با صدای بهرام ! )

توی همین دوره بود که یه همسایه جدید پیدا کردیم .

یه پسر مجرد .

که بعد ها فهمیدم موسیقی خونده و خیلی زود با هم رفیق شدیم و با هم طی صحبتی که داشتیم تصمیم گرفتیم یه گروهک بزنیم .

گروهی به نام دیوار .

بله درست فهمیدید . اون پسر ، همون احسان آتور خودمون بود .

 

دیگه دوره ی رییس جمهوری خاتمی داشت تموم می شد . و به اتفاق سروش و سینا و احسان و رضا (رضا پیشرو – اون موقع به رضا تیری پاک معروف بود) رفتیم که به یه نفر رای بدیم .

 

من چند شب قبلش صحبت های محمود احمدی نژاد که خودش یکی از نامزد های انتخاباتی بود رو از تلویزیون شنیدم که می گفت : جوون ها باید راحت زندگی کنند و حجاب بیش از حد اجباری فقط جوونا رو اذیت می کنه ما باید کشور رو سر و سامون بدیم به من و شما چه ربطی داره که جوونمون چه شکلی میره توی خیابون . و خیلی حرفای قشنگ زد که من خوشم اومد . سر همین اون روز هم من هم احسان و هم رضا و هم سروش به محمود احمدی نژاد رای دادیم و سینا به یکی دیگه از نامزد های انتخاباتی به نام  "قالیباف"  رای داد .

 

بگذریم .

 

 

 

گروه 021 که  "سروش هیچ کس"  رهبریش می کرد حدود 3143 نفر عضو داشت که منم یکی از این افراد بودم . توی گروه افراد مختلفی با صداهای مختلفی آهنگ می خوندند . هم ضعیف داشتیم هم قوی هم خواننده ی سیاسی داشتیم هم عشقی . سروش تصمیم می گیره تقصیم موضوع کنه و خواننده های گنگ خون و اجتماعی خون رو کنار هم جمع کنه و یک گروهک با این افراد تشکیل بده . البته گروه 021 سر جاش بود . افراد این گروهک انتخاب شدند و تعدادشون شد 73 نفر که باز یکی از این افراد من بودم . اون موقع سبک من سیاسی نبود . به سبک گنگ و کل کل می خوندم . خلاصه سروش یا بهتره بگیم همون  "سروش هیچ کس"  اسم گروهک رو گذاشت  "صامت"  یا همون  "صامت ریکورد"  .

اون زمان من هم توی دیوار بودم هم توی صامت .

 

باز هم می گم 021 هنوز سر جاش موند و هنوز که هنوزه 021 زندست و بالاست .

 

بقیه هم خودشون گروهک هایی زدند . مثلا شاهین فلاکت گروه  "اساتید ریکورد"  تاسیس کرد . احسان کار آموز  "دوبای ریکورد"  تاسیس کرد و بعضی دیگه از بچه ها هم زد و دشمن شدند . مثل ساسی مانکن و حسین مخته و حسام استپس و ... و در آهنگ هایی به سروش و رضا پیشرو فهش دادند .

 

دیگه کم کم داشتیم می رفتیم توی سال 1384 و من هم دومین آلبومم رو با کمک و حمایت های سروش در سال 1384 روانه ی بازار کردم .

 

( آلبوم  "فرست"  با صدای  "بهرام"  )

 

چند تا از آهنگ های این آلبوم تقریبا از موضوعات عرفانی بود و تقریبا جنبه ی اجتماعی و سیاسی داشت . سر همین از این جور موضوعات خوشم اومد .

 

دیگه کم کم داشتم بین مردم و در واقع کسانی که رپ گوش می دادند جا میوفتادم . و آهنگ ها رو توی ماشین جوون ها می شنیدم . مدتی بود که فکرم مشغول بر پا کردن یه گروهک شد . تا این که آقا سروش خودش پیشنهاد داد که یه گروهک بزنم . با چند تا از رپر های قدیمی 021 صحبت کردم  و قرار شد که عضو گروهک من بشن . سروش هم از نظر حرفه ای و هم از نظر امکانات خیلی بهمون کمک کرد . و در آخر اسم گروهک 25 نفره ای که تاسیس کردم رو گذاشتم  "دیوار"  یا همون  "دیوار رکورد"  .

 

دیگه من اون میلاد چند سال پیش نبودم . اون میلادی که هیچ رپری قبولش نداشت دیگه واسه خودش کسی شده بود . همه دنبال شعراش بودند . دیگه همه ی بچه ها به من احترام می ذاشتند . سال 1385 فرا رسید و من در عرض 6 یا 7 ماه روی آلبوم جدیدم کار کردم و عاقبت خوندم و دادم بیرون البته نا گفته نماند . با حمایت سروش هیچ کس . البته دیگه خودم هم صاحب گروه بودم . و خودمم سر این آلبوم سختی زیاد کشیدم .

تمامی آهنگ سازیشم با احسان آتور بود .

 

( آلبوم  "درد دل"  با صدای  "بهرام"  )

 

توی این آلبوم نصبت به آلبوم قبل بیشتر از مسائل اجتماعی خوندم .

 

مدت ها گذشت و اعضای گروه دیوار روز به روز بیشتر شد تا این که آهنگ ساز و تنظیم کننده هم آوردیم . و دیگر به یکی از گروهک های بزرگ و پر کار تبدیل شده بودیم . در واقع دیگه گروهک نبودیم دیگه گروه شده بودیم

 

توی کوچه و خیابون که راه می رفتم مردم باهام عکس مینداختند و ازم امضا می گرفتند . اما خدا شاهده که هیچ وقت خودم رو نگرفتم و چس کلاس نذاشتم .

 

شاید باورتون نشه اما از این کار مردم خجالت می کشیدم !!!

 

بزرگ ترین چیزی که از سروش یاد گرفتم خاکی بودن و مردمی بودن بود

 

در انتخابات ریاست جمهوری احمدی نژاد بیشترین رای رو آورد و در نهایت رییس جمهور شد . اون روز یادمه بچه های استودیو خودمون  "دیوار"  و  بچه های استودیو سروش  "صامت"  در خانه ی سروش اینا یک جشن به مناسبت رییس جمهور شدن محمود احمدی نژاد گرفتیم .

 

تا یکی دو ماه اول دمش گرم . هم خوب به مردم رسید هم کشور سرو سامون گرفت . اما فقط همون یکی دو ماه اول اینجوری بود . بعدش دیگه همه چی یادش رفت . به اسم طرح جمع آوری عرازل و اوباش خیلی کارا کرد . کسانی بودند که تیپ های عجق وجق یا به قول مردم تیپ غربی داشتند اما عرازل و اوباش نبودند اما باز توسط پلیس گرفته شدند و ...

 

این یکیش بود .

 

اشتباهات زیادی مرتکب شد .

 

پسر دختر هایی که با هم توی خیابون راه می رفتند حتی اگه تیپ و ظاهرشون هم مناسب بود می گرفتند و ...

 

برای چند تا از دوستانم هم اتفاق بدی افتاد . یکی از دوستام که با دوست دخترش توی خیابون راه میرفته یه پلیس دوست دخترشو به زور می بره توی ماشین و با سرعت میره . بعدا که دختره با صورتی زخمی میاد خونه می فهمند که اون پلیس از دختره سو استفاده ی جنسی کرده و پرده ی بکارت دختره رو پاره کرده . پدر دختره از پلیسی که نمی شناخت شکایت کرد . اما فایده نداشت . چون مشخصات پلیس نا معلوم بود . یکی دیگه از دوستام همین اتفاق براش افتاد . اما این بار توسط یه سرباز به دوست دخترش تجاوز جنسی شد . وقتی دختره به دادگاه مراجعه کرد قاضی بهش گفت : والا این بدن و هیکلی که شما دارید ما رو هم قلقلک میده !!!

 

خلاصه بار ها و بارها برای دوستانم پیش اومده بود .

 

یک بار چیزی با چشمام دیدم که هنوزم بعد از این همه وقت باورم نمیشه .

 

ساعت 11 شب بود داشتم توی خیابون راه می رفتم یک پلیس داشت جیب یه گدایی که جمعا شاید 5000 تومن هم نمی شد به زور خالی می کرد . وقتی رفتم جلو که ببینم چه خبره پلیسه به سمتم تیر اندازی کرد البته خدا رو شکر تیرش بهم نخورد . نمی دونم شاید تیر هوایی زده بود .

 

بد تر از این حرفا هم برای خودم پیش اومده بود .

 

رفته بودم دفتر ریاست جمهوری برای اعتراض . منشی احمدی نژاد بهم در جواب گفت : کشور خودمونه اداره کردنشم به خودمون مربوطه نه به تو و 70 میلیون بی سواد و احمق .

 

مردم ایران رو احمق نام زد . من خیلی عصبی شدم و از دفتر اومدم بیرون

 

روزی صد بار به خودم و کسان دیگری که مثل من خر شدند و به محمود احمدی نژاد رای دادند فهش می دادم .

 

دیگه سال 1386 فرا رسیده بود و وقت آلبومی که خیلی براش زحمت کشیده بودم فرا رسید .

 

دیگه وقتش بود که همه ی عقدهامو خالی کنم . باید بد جور حال رییس جمهور بی معرفتمونو می گرفتم تا بفهمه که ما ساکت نمی شینیم .

 

آلبوم رو خوندم و دادم بیرون .

 

(آلبوم  "نوار قلب"  با صدای بهرام )

 

اسم یکی از آهنگ های این آلبوم  "نامه ای به رییس جمهور"  بود که واقعا ترکوند . در واقع با خوندن این آهنگ چکی بر صورت احمدی نژاد زدم.

 

حتی مختصری از صحبت های خود احمدی نژاد که در مورد آزادی دادن به جوونا بود رو اول این آهنگ گذاشتم .

 

این آلبوم کاملا اجتماعی و سیاسی بود و باعث محبوبیت خاصی بین مردم شد و منه حقیر هم پیش مردم عزیز شهرت پیدا کردم .

 

و البته تحت تعقیب هم شدم .

 

انگار رییس جمهور از حرف های من خیلی دردش گرفته بود .

 

منم که مدتی قایم شدم تا آب از آسیاب بیوفته وقتی همه چی آروم شد و احمدی نژاد هم منو یادش رفت خیلی تند و سریع یه آلبوم دیگه دادم بیرون .

 

البته دیگه وارد سال 1387 شده بودیم .

 

(آلبوم  "24 ساعت"  با صدای بهرام)

 

توی این آلبوم سنگ تمام گذاشتم . توی یکی از آهنگ های این آلبوم به نام  "اینجا ایرانه"  وضعیت بد مملکتمونو جراحی کردم و دل و رودشو ریختم جولوی مردم !

 

 

 

تمام دولتی ها ازم شکایت کردند . حتی آخوند ها هم ازم شاکی شدند .

 

داشتم از حرص خوردن احمدی نژاد حال می کردم . حکم حبص ابدم صادر شده بود و همچنان دنبالم بودند . اما منه وروجک پیدا شدنی نبودم !!!

 

تغییر چهره ی شدید و عجیبی دادم . و الان دارم راست راست توی ایران راه می رم ! و در جواب احمدی نژاد که گفته بالاخره منو پیدا می کنه یک بیلاخ بنفش نشونش می دم !!

 

بببییییللللللللااااااخخخخ !!!

 

 

 

توی مدت زندگیم سختی های زیادی کشیدم و نا مردی زیاد دیدم . اما به سه علت براتون نگفتم .

 

1-          برای حفظ آبروی خودم

 

2-          برای اینکه اشکتون در نیاد

 

3-          برای اینکه بیشترشون خصوصیا و البته درد ناک

 

توی این مدت که در عرصه ی موسیقی رپ فعالییت داشتم تک آهنگ هم چند تایی با بقیه ی رپر ها خوندم .

 

همین جا از سینا نرگال و سروش هیچکس و مهدیار آقاجانی و تمام کسانی که توی رپ دستمو گرفتند و برای پیشرفتم زحمت کشیدند ازشون تشکر می کنم و دست همشونو می بوسم .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده : Darkbrother دسته : <-PostCategory-> 15:47 - یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, بازديد :

لينک دوستان

لينک هاي روزانه

کاغذ رکوردز

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 93
بازدید ماه : 153
بازدید کل : 298831
تعداد مطالب : 106
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1







زندگی نامه ی رپی بهرام از زبان خودش


  •  کاغذ رکوردز
  • دیوار رکوردز
  • />

PaYeDaR Ta PaYe DaR


درباره وبلاگ

با درود فراوان خدمت یکایک شما دوستای گلم.

موضوعات

آرشيو مطالب

نويسندگان

پيغام مدير
به وبلاگ شبـــا بــیدار تــا خــوده پــنج شــب . . . خوش آمديد ...
زندگی نامه ی رپی بهرام از زبان خودش

 

شاید این بار هزارم باشه که دارم ماجرای خودم رو می گم .

 

ماجرایی که یا بهتره بگیم ماجراهایی که نا خواسته و خواسته برام اتفاق افتاد . اگه بخوام از بچگیم بگم حوصله ی همه سر میره . چون تقریبا بچگیامون مثل همدیگست . بازی و درس و آرزوهای بزرگ و نشدنی .

 

ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم و تنها نگرانیمون این بود که ماشین کنترلیمون رو ندزدند یا اگه دختر بودیم عروسکامون رو صاحب نشند .

 

واقعا چی میشد اگه اینجوری بود ؟

 

دیدید ؟! هنوزم بچه ام . آرزوی نشدنی .

 

اما چی کار کنیم ؟ ما فقط یه بازی هستیم . زندگیمونم آتاریه . و خدا هم کسیه که داره بازی میکنه . واسه همینه که می گیم هر چی خدا بخواد همونه .

 

اما خدا این بازی رو حرفه ایه . موضوع اینه که توی بعضی از بازی ها خیلی زود می رسه به مرحله ی آخر و توی بعضی از بازی ها خیلی دیر .

 

اما اینو بدونید بالاخره مرحله ی آخر می رسه و بازی تموم میشه و خدا میره سراغ یه بازی دیگه (یعنی عمر یک نفر دیگه) .

 

مواظب باشید شاید مراحل شما هم زود تموم بشه . ای کاش من تک مرحله ای بودم .

 

اما انگار ...

 

بی خیال

 

تا اونجایی که یادم میاد همیشه با بچه های فامیل مقایسه می شدم . توی همه چی انگار من آدم بده بودم .

 

حتی از نظر درسی هم از کل بچه های فامیل تنبل تر بودم .

 

هیچ وقت رنگ نمره ی بیست رو ندیدم حتی کلاس اول ابتدایی !!!

 

یه خورده بریم جلوتر  .

 

اول راهنمایی که بودم پدرم سوپر مارکت زد . اما ور شکست شد و مجبور شدیم بریم توی یکی از شهرستان های مذخرف زنجان به نام خرم دره . و من دوم راهنمایی رو کنار یک مشت آدم های بی فرهنگ و آدم ندیده و بی شعور زندگی کردم . خیلی اذیت شدم . خیلی آسیب دیدم . بدترین سال عمرم بود .

 

تا این که دوباره برگشتیم تهران .

 

سوم راهنمایی در تهران گذشت .

 

یادم میاد اون موقع یه همکلاسی داشتم به نام  "سینا پور سرخ"  .  پسر خوبی بود . تقریبا با هم صمیمی بودم  . سینا برادری به نام سامان داشت که توی کار موسیقی بود . منم اون موقع آهنگ زیاد گوش میدادم . معمولا کامران هومن و ابی و لیلا فروهر و محسن یگانه و ... گوش می دادم .

 

سینا هم چند تا آهنگ خونده بود . اما وقتی آهنگاشو برامون می ذاشت هیچی نمی فهمیدیم . آهنگ یه چیزی می زد و سینا یه چیز دیگه توی آهنگ می خوند . بیشتر شبیه به صحبت کردن بود تا شعر خوندن . اما کم کم داشت از این مدل خوندن که اسمش  "رپ"  بود خوشم میومد . انگار یه شباهت هایی بین آهنگ و چیزی که سینا می خوند پیدا کرده بودم . شباهت های فوق العاده عجیب و کاملا دقیق . خیلی دوست داشتم اونجایی که سینا آهنگاشو می خوند ببینم . یه روز منو برد اونجا .

 

عجب جای عجیبی بود . هفت تا اطاق بود که دو تاشونو اون روز سینا استفاده کرد . داداش سینا نشسته بود توی یه اطاق پای کامپیوتر و چند تا دم و دستگاه . سینا هم توی یه اطاق دیگه وایساده بود و البته میکروفن هم جلوش بود . یه میکروفن عجیبی بود . یه سری چیزا بهش وصل بود . یه چیز گرد هم شبیه به شوله پخش کن گاز به میکروفن وصل بود . و جالب تر از همه این که سینا و سامان از طریق شیشه ای که بین اطاقشون بود هم دیگه رو میدیدند .

 

من دهنم وا مونده بود . کارشون که تموم شد . با سینا راهی مدرسه شدیم . توی راه از سینا پرسیدم اینجا دیگه چه جور جایی بود ؟ و سینا هم بهم گفت که اسم اینجور کارگاه ها  "استودیو"  هست . جایی که روی صدا کار می کنند و آهنگ ها رو ظبت می کنند .

 

پرسیدم پس چرا کسی تو و داداشتو نمی شناسه ؟ سینا بهم گفت اووووووو... پسر فکر کردی فقط من و داداشمیم ؟! حد اقل بیست هزار نفر خواننده ی این مدلی توی خود ایران داریم . من که داشتم از تعجب شاخ در میووردم . از سینا پرسیدم یعنی همه ی این بیست هزار نفر هم مثل شما ها می خونند ؟ گفت : آره .

 

بهش گفتم این مدلی که شما می خونید مثل کامران و هومن و شهرام سولتی و هنگامه و ... نیست . پس اسم چیزی که می خونید چیه ؟ سینا گفت چیزی که ما می خونیم بهش میگند  "رپ"  .

 

خلاصه سرتون رو درد نیارم .

 

انگار هر چی میگذشت از این سبک موسیقی یعنی رپ بیشتر خوشم میومد . و از سختی هاش و هنر های دشوارش و انواع مختلفش با خبر می شدم . یه روز سینا گفت الان مد شده رپ خون ها برای خودشون یه اسم هنری میذارند . خلاصه سینا که در زمان بچه گیاش به آدم ها و چیزهای قدرتمند و ترسناک می گفته  "نرگال"  اسم هنریشو میذاره نرگال . مثل ما که به دزد می گفتیم لو لو یا مثلا به سوسک می گفتیم جو جو . البته نمی دونم رو چه حصابی می گفت نرگال و اصلا نرگال یعنی چی .

 

و برادرش سامان هم اسم خودشو گذاشته بود  "فینچر"  .

 

فینچر اسم با وفا ترین نوکر رضا شاه بود .

 

 بگذریم .

 

دیگه کم کم داشت تابستون میشد و سه ماه تعطیلی ما البته با 7 تا تجدیدی شروع شد .

 

درس که نمی خوندیم . حوصله ی منم بد جور سر می رفت . بابامم توری تربیتم کرده بود که اجازه نداشتم دست توی دماغم کنم !!!

 

یه روز تابستون سینا بهم زنگ زد و گفت میخواد یه آهنگ با یه رپ خون بخونه سینا که می دونست من عاشق موسیقی رپ شدم از من خواست بیام تماشا . منم رفتم .

 

وقتی رسیدیم استودیو من که رپر ها رو نمیشناختم . به سینا گفتم این پسره کیه که میخوای باهاش بخونی ؟ بهم گفت رییس رپ خون های مشهده (رییس گروه 051)

 

مثل اینکه اسمش حسین بود اسم هنریشم ابلیس بود . اون پسره که اسمش حسین ابلیس بود خیلی قشنگ تر و بهتر از سینا می خوند . معلوم بود اینکارست .

 

از اون به بعد سینا چند بار دیگه هم منو برد استودیو برای تماشا .

 

سینا به منم یاد داده بود که چطوری باید رپ خوند یک سری بعد از کلی تمرین منو برد استودیو و گیر داد که تو هم باید بخونی منم که خب خیلی حالیم نبود از این حرفا گذشته روم نمی شد جلو چند نفر پسر دختر آهنگ بخونم . خلاصه با هزار بدبختی خوندم . اما بعد از این که آهنگی که خونده بودم آماده شد فهمیدم که صدام افتضاح خرابه و به درد نمی خوره . خیلی حیف شد چون واقعا ار رپ خوشم اومده بود و دلم می خواست یه جوری با رپ مرتبط باشم .

 

اما صداشو نداشتم . چند روزی گذشت که توی مدرسه در امتهانات تجدیدی سینا رو دیدم .

 

دوباره منو برد استودیو برای تماشا . اما این بار خودشم برای تماشا اومده بود . یه مرد با سبیل های مردونه و موهای نمره دو که اصلا به تیپ و قیافش نمی خورد این کاره باشه اومده بود اونجا (سروش هیچکس).

 

اصلا به قیافش نمی خورد ولی خیلی مهربون بود . سینا بهم گفت اون همه کارست . از سینا آروم پرسیدم یعنی از وزارت ارشاد اومده ؟ واسه مجوز ؟ سینا نزدیک بود از خنده قش کنه بهم گفت نه بابا وزارت ارشاد خر کیه ؟ مجوز کدومه .

 

بهم گفت اسم این آقا سروشه کسی که خودش یه سبک به نام  "رپ فارسی"  اختراع کرده .

 

خلاصه وقتی ایشون یعنی همون آقا سروش رفت توی اطاق میکروفن یا همون  "فون روم"  و شروع کرد به خوندن دهنم وا مونده بود . صداش مثل اگزوز فراری بود !!! اما با همین صدای خش دار و عجیب چیزایی که می خوند واضح و سریح بود بدون سانسور و بدون خجالت و بدون ترس . و کاملا حرفه ای .

 

وقتی اون روز خوندنش تموم شد سینا منو برد پیشش و به همدیگه معرفیمون کرد .

 

سروش وقتی علاقه ی منو به رپ دید . روی صدام کار کرد اما بی فایده بود . با لحن فوق العاده مهربونش و با طبع شوخش بهم گفت : اگه انقدر رپ رو دوست داری می تونی بدون این که بخونی توی رپ باشی .

 

منم پرسیدم : چه جوری ؟

 

اونم گفت : صبر کن بابایی الان ردیفت می کنم !!!

 

تکه کلامش  "بابایی"  بود . خیلی آدم خاکی و مهربونی بود . جوری باهام رفتار می کرد که احساس می کردم یه عمره همدیگه رو می شناسیم . زنگ زد به یه نفر هم سن و سال خودم به نام  "مهدیار"  . سروش به مهدیار گفت که بیاد استودیو و مهدیار هم اومد . مهدیار آهنگ ساز بود . و قرار شد که بهم آهنگ سازی یاد بده . یه مدت روم کار کرد . آهنگ سازی رو در حد فوق العاده ضعیف یاد گرفتم !!!

 

مهدیار هم که مثل سروش آدم خاکی ای بود بهم گفت : داداشی تو بیخیال آهنگ سازی بشو

 

بشین شعر بنویس بده بروبچ بخونند . فقط حواست باشه قافیه ها درست و حسابی باشه ها می خوام بترکونیا

 

اون روز قلم و خودکار گرفتم دستم و توی گوشم پنبه گذاشتم که حواسم پرت نشه . سه یا چهار ساعت فشرده مخمو گذاشتم پای شعر . و عاقبت یه شعر گفتم که خودم توی کف موندم . شعری که گفتم توسط افرادی عجق وجق با قیافه های عجق وجق خونده شد . اسماشونم  "امیر معروف به تتلو"  و  "حسین معروف به تهی"  و  "رضا معروف به پیشرو"  و  "روزبه قائم"  بود .

 

اون شعری که گفتم انقدر قشنگ از آب در اومد که همه ی اون رپر های عجق وجق ازم خوششون اومد .

 

قشنگی اون آهنگ اونقدر زیاد بود که باعث شد یک کمپانی خرج بده تا ویدیو از همون آهنگ بسازند و شعر من اولین کلیپ تصویری رپ فارسی شد . البته این ویدیو مدت زیادی در آرشیو و انتظار پخش ماند .

 

باورتون میشه ؟ کسی که هیچی نبود یه چیزی شد !!!

 

دیگه از میلاد به آقا میلاد تبدیل شده بودم .

 

از اون به بعد شعر های زیادی نوشتم و رپر های زیادی خوندند . و در آخر هم شدم  "شاعر رسمی گروه 021"  (گروه 021 بزرگ ترین گروه رپ فارسی بود که سروش رهبریش می کرد) .

 

مدتی بعد از سینا پرسیدم این سروش اسم هنری نداره ؟ سینا گفت چرا داره خوبشم داره . پرسیدم چیه ؟ گفت  "هیچ کس"  . حاج و واج موندم . هیچ کس کلمه ایه که به ظاهر ساده و بی معنیه اما در باطن پیچیده و پر از معنیه .

 

معنی و در واقع تفسیر هنری  "هیچ کس"  اینه :

 

هیچکس یعنی کسی که خیلی خیلی فروتنه و سر به زیری رو به حد انفجار رسونده . و اعتقاد داره که خاک پای مردمه و خودش کسی نیست . آخه آدم تا این حد انسان ؟!

 

یه روز قاطی کردم و زد به سرم و با خودم گفتم منم باید بخونم . باید بتونم صدامو درست کنم . من باید بخونم ...

 

یک سال تموم روی صدام کار کردم و تونستم به شکل خیلی سختی صدامو موقع خوندن تغییر بدم . از صدای افتضاحم یک صدای خوب و تمیز و واضح ساختم . اسم صدامو گذاشتم  "بهرام"  . وقتی به سروش خبر دادم که تونستم صدامو به طور ثابت تغییر بدم و درست بخونم خیلی خوشحال شد . و یک سال تمام کمکم کرد تا فوت و فن این راه رو یاد بگیرم . خیلی خون دل خورد و تلاش کرد تا صدای بهرام منو بهتر کنه و موفق هم شد .

 

دیگه میلاد وجود نداشت اسم من دیگه بهرام بود . از اون به بعد من به خودم اسم هنری  "بهرام"   دادم .

 

هم با معنی بود هم ایرانی .

 

 از سال 1380 تا سال 1383 تمرین کردم و جون کندم تا بتونم بهرام بشم و البته آقا سروش هم سر تمرین من پیر شد تا من رپر (رپ خون) شدم . و البته چند تا آهنگ کوچولو هم خوندم که همش بیشتر جنبه ی تمرین داشت و بلا فاصله نابودشون می کردم . خلاصه روز ها گذشت تا عاقبت سال 1383 اولین آلبومم رو روانه ی بازار و دست مردم کردم . اسم آلبومم رو گذاشتم  "بهرام"  !!!

 

واسه کسانی که رپ گوش میدادند خیلی جالب بود . چون اسم آلبوم با اسم خواننده یکی بود .

 

( آلبوم  "بهرام"  با صدای بهرام ! )

توی همین دوره بود که یه همسایه جدید پیدا کردیم .

یه پسر مجرد .

که بعد ها فهمیدم موسیقی خونده و خیلی زود با هم رفیق شدیم و با هم طی صحبتی که داشتیم تصمیم گرفتیم یه گروهک بزنیم .

گروهی به نام دیوار .

بله درست فهمیدید . اون پسر ، همون احسان آتور خودمون بود .

 

دیگه دوره ی رییس جمهوری خاتمی داشت تموم می شد . و به اتفاق سروش و سینا و احسان و رضا (رضا پیشرو – اون موقع به رضا تیری پاک معروف بود) رفتیم که به یه نفر رای بدیم .

 

من چند شب قبلش صحبت های محمود احمدی نژاد که خودش یکی از نامزد های انتخاباتی بود رو از تلویزیون شنیدم که می گفت : جوون ها باید راحت زندگی کنند و حجاب بیش از حد اجباری فقط جوونا رو اذیت می کنه ما باید کشور رو سر و سامون بدیم به من و شما چه ربطی داره که جوونمون چه شکلی میره توی خیابون . و خیلی حرفای قشنگ زد که من خوشم اومد . سر همین اون روز هم من هم احسان و هم رضا و هم سروش به محمود احمدی نژاد رای دادیم و سینا به یکی دیگه از نامزد های انتخاباتی به نام  "قالیباف"  رای داد .

 

بگذریم .

 

 

 

گروه 021 که  "سروش هیچ کس"  رهبریش می کرد حدود 3143 نفر عضو داشت که منم یکی از این افراد بودم . توی گروه افراد مختلفی با صداهای مختلفی آهنگ می خوندند . هم ضعیف داشتیم هم قوی هم خواننده ی سیاسی داشتیم هم عشقی . سروش تصمیم می گیره تقصیم موضوع کنه و خواننده های گنگ خون و اجتماعی خون رو کنار هم جمع کنه و یک گروهک با این افراد تشکیل بده . البته گروه 021 سر جاش بود . افراد این گروهک انتخاب شدند و تعدادشون شد 73 نفر که باز یکی از این افراد من بودم . اون موقع سبک من سیاسی نبود . به سبک گنگ و کل کل می خوندم . خلاصه سروش یا بهتره بگیم همون  "سروش هیچ کس"  اسم گروهک رو گذاشت  "صامت"  یا همون  "صامت ریکورد"  .

اون زمان من هم توی دیوار بودم هم توی صامت .

 

باز هم می گم 021 هنوز سر جاش موند و هنوز که هنوزه 021 زندست و بالاست .

 

بقیه هم خودشون گروهک هایی زدند . مثلا شاهین فلاکت گروه  "اساتید ریکورد"  تاسیس کرد . احسان کار آموز  "دوبای ریکورد"  تاسیس کرد و بعضی دیگه از بچه ها هم زد و دشمن شدند . مثل ساسی مانکن و حسین مخته و حسام استپس و ... و در آهنگ هایی به سروش و رضا پیشرو فهش دادند .

 

دیگه کم کم داشتیم می رفتیم توی سال 1384 و من هم دومین آلبومم رو با کمک و حمایت های سروش در سال 1384 روانه ی بازار کردم .

 

( آلبوم  "فرست"  با صدای  "بهرام"  )

 

چند تا از آهنگ های این آلبوم تقریبا از موضوعات عرفانی بود و تقریبا جنبه ی اجتماعی و سیاسی داشت . سر همین از این جور موضوعات خوشم اومد .

 

دیگه کم کم داشتم بین مردم و در واقع کسانی که رپ گوش می دادند جا میوفتادم . و آهنگ ها رو توی ماشین جوون ها می شنیدم . مدتی بود که فکرم مشغول بر پا کردن یه گروهک شد . تا این که آقا سروش خودش پیشنهاد داد که یه گروهک بزنم . با چند تا از رپر های قدیمی 021 صحبت کردم  و قرار شد که عضو گروهک من بشن . سروش هم از نظر حرفه ای و هم از نظر امکانات خیلی بهمون کمک کرد . و در آخر اسم گروهک 25 نفره ای که تاسیس کردم رو گذاشتم  "دیوار"  یا همون  "دیوار رکورد"  .

 

دیگه من اون میلاد چند سال پیش نبودم . اون میلادی که هیچ رپری قبولش نداشت دیگه واسه خودش کسی شده بود . همه دنبال شعراش بودند . دیگه همه ی بچه ها به من احترام می ذاشتند . سال 1385 فرا رسید و من در عرض 6 یا 7 ماه روی آلبوم جدیدم کار کردم و عاقبت خوندم و دادم بیرون البته نا گفته نماند . با حمایت سروش هیچ کس . البته دیگه خودم هم صاحب گروه بودم . و خودمم سر این آلبوم سختی زیاد کشیدم .

تمامی آهنگ سازیشم با احسان آتور بود .

 

( آلبوم  "درد دل"  با صدای  "بهرام"  )

 

توی این آلبوم نصبت به آلبوم قبل بیشتر از مسائل اجتماعی خوندم .

 

مدت ها گذشت و اعضای گروه دیوار روز به روز بیشتر شد تا این که آهنگ ساز و تنظیم کننده هم آوردیم . و دیگر به یکی از گروهک های بزرگ و پر کار تبدیل شده بودیم . در واقع دیگه گروهک نبودیم دیگه گروه شده بودیم

 

توی کوچه و خیابون که راه می رفتم مردم باهام عکس مینداختند و ازم امضا می گرفتند . اما خدا شاهده که هیچ وقت خودم رو نگرفتم و چس کلاس نذاشتم .

 

شاید باورتون نشه اما از این کار مردم خجالت می کشیدم !!!

 

بزرگ ترین چیزی که از سروش یاد گرفتم خاکی بودن و مردمی بودن بود

 

در انتخابات ریاست جمهوری احمدی نژاد بیشترین رای رو آورد و در نهایت رییس جمهور شد . اون روز یادمه بچه های استودیو خودمون  "دیوار"  و  بچه های استودیو سروش  "صامت"  در خانه ی سروش اینا یک جشن به مناسبت رییس جمهور شدن محمود احمدی نژاد گرفتیم .

 

تا یکی دو ماه اول دمش گرم . هم خوب به مردم رسید هم کشور سرو سامون گرفت . اما فقط همون یکی دو ماه اول اینجوری بود . بعدش دیگه همه چی یادش رفت . به اسم طرح جمع آوری عرازل و اوباش خیلی کارا کرد . کسانی بودند که تیپ های عجق وجق یا به قول مردم تیپ غربی داشتند اما عرازل و اوباش نبودند اما باز توسط پلیس گرفته شدند و ...

 

این یکیش بود .

 

اشتباهات زیادی مرتکب شد .

 

پسر دختر هایی که با هم توی خیابون راه می رفتند حتی اگه تیپ و ظاهرشون هم مناسب بود می گرفتند و ...

 

برای چند تا از دوستانم هم اتفاق بدی افتاد . یکی از دوستام که با دوست دخترش توی خیابون راه میرفته یه پلیس دوست دخترشو به زور می بره توی ماشین و با سرعت میره . بعدا که دختره با صورتی زخمی میاد خونه می فهمند که اون پلیس از دختره سو استفاده ی جنسی کرده و پرده ی بکارت دختره رو پاره کرده . پدر دختره از پلیسی که نمی شناخت شکایت کرد . اما فایده نداشت . چون مشخصات پلیس نا معلوم بود . یکی دیگه از دوستام همین اتفاق براش افتاد . اما این بار توسط یه سرباز به دوست دخترش تجاوز جنسی شد . وقتی دختره به دادگاه مراجعه کرد قاضی بهش گفت : والا این بدن و هیکلی که شما دارید ما رو هم قلقلک میده !!!

 

خلاصه بار ها و بارها برای دوستانم پیش اومده بود .

 

یک بار چیزی با چشمام دیدم که هنوزم بعد از این همه وقت باورم نمیشه .

 

ساعت 11 شب بود داشتم توی خیابون راه می رفتم یک پلیس داشت جیب یه گدایی که جمعا شاید 5000 تومن هم نمی شد به زور خالی می کرد . وقتی رفتم جلو که ببینم چه خبره پلیسه به سمتم تیر اندازی کرد البته خدا رو شکر تیرش بهم نخورد . نمی دونم شاید تیر هوایی زده بود .

 

بد تر از این حرفا هم برای خودم پیش اومده بود .

 

رفته بودم دفتر ریاست جمهوری برای اعتراض . منشی احمدی نژاد بهم در جواب گفت : کشور خودمونه اداره کردنشم به خودمون مربوطه نه به تو و 70 میلیون بی سواد و احمق .

 

مردم ایران رو احمق نام زد . من خیلی عصبی شدم و از دفتر اومدم بیرون

 

روزی صد بار به خودم و کسان دیگری که مثل من خر شدند و به محمود احمدی نژاد رای دادند فهش می دادم .

 

دیگه سال 1386 فرا رسیده بود و وقت آلبومی که خیلی براش زحمت کشیده بودم فرا رسید .

 

دیگه وقتش بود که همه ی عقدهامو خالی کنم . باید بد جور حال رییس جمهور بی معرفتمونو می گرفتم تا بفهمه که ما ساکت نمی شینیم .

 

آلبوم رو خوندم و دادم بیرون .

 

(آلبوم  "نوار قلب"  با صدای بهرام )

 

اسم یکی از آهنگ های این آلبوم  "نامه ای به رییس جمهور"  بود که واقعا ترکوند . در واقع با خوندن این آهنگ چکی بر صورت احمدی نژاد زدم.

 

حتی مختصری از صحبت های خود احمدی نژاد که در مورد آزادی دادن به جوونا بود رو اول این آهنگ گذاشتم .

 

این آلبوم کاملا اجتماعی و سیاسی بود و باعث محبوبیت خاصی بین مردم شد و منه حقیر هم پیش مردم عزیز شهرت پیدا کردم .

 

و البته تحت تعقیب هم شدم .

 

انگار رییس جمهور از حرف های من خیلی دردش گرفته بود .

 

منم که مدتی قایم شدم تا آب از آسیاب بیوفته وقتی همه چی آروم شد و احمدی نژاد هم منو یادش رفت خیلی تند و سریع یه آلبوم دیگه دادم بیرون .

 

البته دیگه وارد سال 1387 شده بودیم .

 

(آلبوم  "24 ساعت"  با صدای بهرام)

 

توی این آلبوم سنگ تمام گذاشتم . توی یکی از آهنگ های این آلبوم به نام  "اینجا ایرانه"  وضعیت بد مملکتمونو جراحی کردم و دل و رودشو ریختم جولوی مردم !

 

 

 

تمام دولتی ها ازم شکایت کردند . حتی آخوند ها هم ازم شاکی شدند .

 

داشتم از حرص خوردن احمدی نژاد حال می کردم . حکم حبص ابدم صادر شده بود و همچنان دنبالم بودند . اما منه وروجک پیدا شدنی نبودم !!!

 

تغییر چهره ی شدید و عجیبی دادم . و الان دارم راست راست توی ایران راه می رم ! و در جواب احمدی نژاد که گفته بالاخره منو پیدا می کنه یک بیلاخ بنفش نشونش می دم !!

 

بببییییللللللللااااااخخخخ !!!

 

 

 

توی مدت زندگیم سختی های زیادی کشیدم و نا مردی زیاد دیدم . اما به سه علت براتون نگفتم .

 

1-          برای حفظ آبروی خودم

 

2-          برای اینکه اشکتون در نیاد

 

3-          برای اینکه بیشترشون خصوصیا و البته درد ناک

 

توی این مدت که در عرصه ی موسیقی رپ فعالییت داشتم تک آهنگ هم چند تایی با بقیه ی رپر ها خوندم .

 

همین جا از سینا نرگال و سروش هیچکس و مهدیار آقاجانی و تمام کسانی که توی رپ دستمو گرفتند و برای پیشرفتم زحمت کشیدند ازشون تشکر می کنم و دست همشونو می بوسم .


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده : Darkbrother دسته : <-PostCategory-> 15:47 - یک شنبه 1 ارديبهشت 1392برچسب:, بازديد :

لينک دوستان

لينک هاي روزانه

کاغذ رکوردز

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 93
بازدید ماه : 153
بازدید کل : 298831
تعداد مطالب : 106
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1